کد خبر: ۹۱۶۹
۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۰

جوان ورزشکار محله دروی غول اعتیاد را شکست داد

طلاق در پی ازدواجی ناموفق، جوان ورزشکار محله را به دام اعتیاد می‌اندازد ولی قرار نیست او هم مسیر خیلی از جوان‌های معتاد بی‌اراده را برود... او غیرت دارد و پشتکار

شیرین شریفی| از شش‌سالگی سایه پدر را روی سرش ندیده و از دوازده‌سالگی در کنار درس خواندن سر کار رفته تا سرپرست شایسته مادرش باشد؛ مادری که بیماری سرطان او دغدغه و نگرانی امروز امید باقری هم هست. او فردی خودساخته است که از کودکی، بنایی و نقاشی و جوشکاری و آرماتوربندی را تجربه کرده و در این دو حرفه آخر مهارت پیدا کرده است. او ضمن مراقبت از مادرش، دیپلم خود را می‌گیرد و از هجده‌سالگی وارد میدان ورزش می‌شود. این جوان سی‌ساله محله دروی، در طول سال‌ها ورزش کردن سه مقام سومی کشور، دومی استان و اولی مشهد را را در رشته کاراته به کوله‌بار تجربه‌هایش افزوده و به‌تازگی نیز کمربند مشکی دان‌یک خود را گرفته است اما...

حلقه‌ای گم‌شده در میان زنجیر ماجرا‌های زندگی امید وجود دارد؛ وقفه‌ای که او را نه‌تنها از ورزش قهرمانی بلکه از روند زندگی طبیعی نیز بازداشته است. طلاق در پی ازدواجی ناموفق، جوان ورزشکار محله را به دام اعتیاد می‌اندازد ولی قرار نیست او هم مسیر خیلی از جوان‌های معتاد بی‌اراده را برود... او غیرت دارد و پشتکار و پس از اعتیادی چندماهه عزمش را جزم می‌کند و موادمخدر را کنار می‌گذارد. دوباره به ورزش روی می‌آورد و این اواخر هم کمربند مشکی دان یکش را دریافت می‌کند.

حالا امید است و امید به آینده‌ای که با تلاش، آن را از آن خود خواهد کرد؛ تلاشی حتی بیشتر از اراده برای ترک اعتیاد؛ هر‌چند زندگی دشواری‌های خود را دارد و نابسامانی بازار کار از یک‌سو و سرپرستی مادری بیمار و سه خواهر از سوی دیگر آزمون‌هایی است که زندگی پیش روی جوان باهمت و خوش‌غیرت محله دروی گذاشته است.

 

- د‌رحال‌حاضر به چه کاری مشغولید؟

زندگی و کار در اغذیه‌فروشی و انجام ورزش رزمی و مراقبت از مادری که سرطان کبد دارد.

 

- چند سال است کاراته کار می‌کنید؟

۹ سال به‌دلیل مشکلات زندگی و ازدواج نافرجامم، وقفه‌ای در فعالیت‌های ورزشی‌ام افتاد، اما دوباره از نو شروع کردم.

 

- ورزش‌های رزمی، سن‌وسال خاصی دارد؟

این رشته‌ها به هیچ‌وجه محدودیت سنی ندارد؛ فقط اراده می‌خواهد و علاقه. در باشگاهی که من تمرین می‌کنم، از پسر خردسال هست تا مرد پنجاه‌ساله.

 

- از میان این همه ورزش رزمی و سبک گوناگون و جذاب، چرا کاراته را انتخاب کردید؟

وقتی هجده‌ساله بودم، علاقه عجیبی به این ورزش پیدا کردم، اما می‌رفتم باشگاه‌های مختلف و رشته‌ها و سبک‌های گوناگون را از نزدیک می‌دیدم، حتی یکی از آشنایانم به من پیشنهاد داد ورزش کونگ‌فو را انتخاب کنم، اما علاقه‌ام فقط به کاراته بود. در این ورزش برخلاف رشته‌هایی مانند کونگ‌فو یا تکواندو که بیشتر از حرکت‌ها و ضربات پا استفاده می‌شود، آزادی عمل در کاربرد دست و پا دارید. ازطرفی فدراسیون بسامان‌تری دارد که فرصت پیشرفت بیشتری را فراهم می‌کند.

 

- از موفقیت‌هایی بگویید که در ورزش به‌دست آوردید؟

سال ۸۲ در رقابت‌های انتخابی آسیا و اقیانوسیه، مقام سوم کشوری را کسب کردم و قرار شد برای مرحله نهایی، راهی هنگ‌کنگ شوم، اما باید هزینه یک‌میلیون و ۲۰۰ هزار تومانی‌اش را خودم تقبل می‌کردم که این مبلغ را نداشتم، بنابراین درخشیدن در عرصه‌های جهانی، یکی از حسرت‌های زندگی من شد؛ البته عنوان دومی در سطح استان و مقام نخستی در سطح مشهد دارم؛ به‌اضافه تقدیر‌های پراکنده‌ای که به‌عنوان ورزشکار نمونه از من شد.

درخشیدن در عرصه‌های جهانی یکی از حسرت‌های زندگی من است

 

 

 

- خاطره‌ای از رقابت‌های خود با حریفان، برای خوانندگان شهرآرامحله تعریف کنید.

در همان مسابقه آخر انتخابی آسیا و اقیانوسیه، حریفم قَدَر بود و من تا لحظه‌های پایانی، مبارزه را باخته بودم. ناگهان چشمم افتاد به سکوی سوم مسابقه و آن‌چنان قدرتی گرفتم که در ۴۰ ثانیه حریف را ضربه‌فنی کردم؛ البته چهار دندان جلویم هم شکست که آن زمان پیگیر دواودرمانش نشدم و هنوز که هنوز است، درست نشده!

 

- تجربه تلخ ازدواج نافرجام، در فعالیت ورزشی‌تان هم تاثیر گذاشت؟

نه‌تن‌ها بر فعالیت ورزشی که بر کل زندگی‌ام سایه انداخت. احساس به بن‌بست رسیدن داشتم و فکر می‌کردم دنیا به آخر رسیده است. ضربه روحی بدی به من وارد شده بود و آن‌قدر احساس سرخوردگی می‌کردم که معتاد به تریاک شدم.

 

- سقوط از دنیای ورزش به دام اعتیاد، عجیب است!

بله، عالم ورزش و دنیای اعتیاد در مقابل هم قرار می‌گیرند. در اثر همین ورزش و روحیه ورزشکاری هم بود که توانستم فوری خودم را از مَنجَلاب اعتیاد دربیاورم؛ وگرنه حالاحالا‌ها درگیر بودم. ازطرفی به چشم خودم می‌دیدم که دوستان معتادم به چه سرنوشتی دچار شده و به فلاکت افتاده‌اند؛ برای همین نگذاشتم این بلای خانمان‌سوز مرا هم از پای درآورد.

 

- اتفاق خاصی در این تصمیم نقش نداشت؟

چرا. دلم برای ورزش خیلی تنگ شده بود، تا اینکه رفتم باشگاهی که پیش از اعتیاد در آن ورزش می‌کردم. پنهانی از پشت چادر برزنتی تمرین بچه‌ها را نگاه می‌کردم. ناگهان سنگینی دستی را روی شانه‌ام احساس کردم. مربی‌ام بود که فهمید چه حسرتی می‌خورم. رو به من کرد و گفت: «دیدی گفتم طاقت دوری از ورزش را نداری امید!» از آن شب به بعد هروقت می‌خواستم سمت مواد بروم، به خودم می‌گفتم: «تو حق نداری!» و به حیاط می‌رفتم و یک تشت آب سرد روی سرم می‌ریختم. عزمم را برای ترک جزم کرده بودم؛ البته ناگفته نماند که بچه‌های مسجد پنج‌تن آل‌عبا (ع) که پیش از اعتیاد در مسجد و هیئت و باشگاه می‌دیدمشان، برای بازگشت سلامتی‌ام کمکم کردند.

 

- واکنش خانواده‌تان چه بود؟

اوایل مادرم و خواهر‌ها و دامادهایمان باور نمی‌کردند که ترک کرده باشم، اما یک‌بار که از تمرین سخت ورزشی آمده بودم، مادرم کاملا فهمید که برای همیشه مواد را کنار گذاشته‌ام.

 

- بعد از ترک، وسوسه نشده‌اید که دوباره سراغ موادمخدر بروید؟

هیچ‌وقت. گاهی که کسانی را می‌بینم که اهل دودودم هستند، فوری خودم را از آنها جدا می‌کنم. آدم سالم از بوی گند کثافت و آشغال فرار می‌کند و طرفش نمی‌رود.

 

- به‌نظر شما معتادان همه در زندگی به بن‌بست رسیده‌اند که معتاد شده‌اند؟

یکی از عوامل مهم همین است. بی‌تردید فردی که خانواده‌ای سالم و زندگی خوب و اصولی دارد، طرف این‌گونه کار‌ها نمی‌رود.

 

- اهالی محل دربرابر موفقیت‌هایتان چه واکنشی نشان می‌دادند؟

هم‌محلی‌هایم همین که مقامی به دست می‌آوردم، فوری واکنش نشان می‌دادند و پرده تبریک در کوچه و بر درودیوار نصب می‌کردند. این موضوع بر روحیه ورزشی من خیلی تاثیر گذاشت.

 

- از آرزوهایتان هم می‌گویید؟

بزرگ‌ترین آرزویم، سلامتی مادرم است و بعد هم اینکه مربی شوم؛ مربی حرفه‌ای.

 

* این گزارش یکشنبه ۴ مردادماه ۱۳۹۴ در شماره ۱۶۰ شهرآرامحله منطقه ۳ چاپ شده است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44